کــلــبـــه تـــنــهــایـــی مـــــن

*ღزیباترین حکمت دوستی به یاد هم بودن است،نه در کنار هم بودنღ*

کــلــبـــه تـــنــهــایـــی مـــــن

*ღزیباترین حکمت دوستی به یاد هم بودن است،نه در کنار هم بودنღ*

من عشق رو باور دارم

امروزعاشق تر از همیشه می نویسم...

برای مردی که با تمام خستگی هاش مهربونیشو به پای عشقش می ریزه...

برای مردی که دلهره زندگیش شده نداشتن چشمای غزلش و ساعت های بیداریش رو به عشق

لحظه های کنار غزل بودن میگذرونه...

برای مردی که وقتی دلش نا آرومه میگه فقط نگاه کردن تو چشمای تو می تونه آرومم بکنه...

ما عشق رو پیدا کردیم...

همیشه می گفتم عشق یعنی وفاداری...یعنی مهربونی...یعنی به خاطر هم نفس کشیدن...

یعنی دلتنگی...یعنی باهم خندیدن...باهم گریه کردن...

آره...همه اینا فقط و فقط مال آدمای عاشقه...

ولی من عشقو همین حسی دیدم که نمیذاره ما از هم جدا بشیم...همین حسی دیدم که

 هیچی نتونست غزل و حامد رو از هم بگیره...بی قید و شرط...

عشق تنها برهانیه که می تونه دو نفرو بدون قید و شرط کنار هم نگه داره...

من دیدم که وقتی دو قلب برای هم بتپه هیچ فاصله ای دور نیست...

هیچ زمانی زیاد نیست...

و من می دونم که خدا هنوز با ماست...